مادرم این روز ها
حال و هوایش ابری است . . .
سینه اش تنگ شده
بر دلش داغ ِ شقایق دارد . . .
دیده اش بارانی است
ناله اش
نیمه ی شب آهسته
گریه اش پنهانی است . . .
عصر ها
تکیه بر آجر ِ دیوار زده . . .
عرق ِ سرد به پیشانی و ابرو دارد
مادرم گه گاهی
دست به پهلو دارد
. . .
مینشیند بغل ِ بوته ی یاس
سینه اش شعله ور است
نگهش
خیره به دیوار و در است
. . .
نگهش
خیره به دیوار و در است
که نسیمی به رخ ِ باغچه غم میریزد
ساقه ای میشکند
غنچه ای می افتد
بوته ی یاس به هم میریزد . . .
. . .
مادرم بی تاب است
نفسش عطر ِ کبودی دارد
کوثر از چشم و زبانش جاریست
بازوانش سستند
زانوانش لرزان
گونه اش هُرم ِ تب ِ ضربه ی سیلی دارد
مادرم این روز ها
داغ ِ یک صورت ِ نیلی دارد
. . .
بوته ی یاس کمی . . خم شده است
غنچه بر روی تن ِ سرد ِ زمین میشکفد
مادرم میتپد و می افتد
چادرش غرق ِ به خاک
ناله اش
درد ِ عمیقی دارد
بی امان می بارد
به خودش میپیچد
شاخه ی یاس به دست . . .
.
.
.
مادرم
ســــیــــده استــــ . . .
----
تقدیم به پیشگاه حضرت ِصدیقه ی طاهره فاطمه زهرا _سلام الله علیها _ من و مادرم ...به فدایت
Design By : Pichak |